گاهی اوقات توی زندگی خصوصی و یا حرفه کاریام حس زنده و عمیقی در مورد از دست دادن کنترل شرایط را با تمام وجودم حس میکنم. حسی که گاهی من را شدیدا به چالش میکشونه. مثالی از حرفه تحصیلیام بزنم. این تابستون برای این که مهر اختمام به سه سال گذشته بزنم و شروعی قدرتمند داشته باشم برای مهمترین سه سال زندگیام؛ چه خصوصی چه کاری، که سه سال آخر تحصیل دانشگاهیام در این مقطع هم محسوب میشه، پاره وقت در مطب و درمانگاه دندانپزشکی آبزرو میایستادم. این آبزرو ایستادن چند فایده شاخص داشت. یک، ذهنم را وادار به فکر کردن بین نسلی کرد. بهم یاد داد هم به سه سال آینده فکر کنم هم ده سال آینده و هم سی سال آینده. دو، چرا ! بهم یاد داد بهترین کارها نتیجه پاسخ دادن به بنیادیترین چراها ست. این اتفاقات و هر اتفاق دیگه ای هرگز نمی تونه حس شناور بودن در جهان هستی را در من از بین ببرد اما شاید بتونم این حس را در خودم قوی کنم که من حداقل یک قایق کوچک دارم که حاصل تلاش های خودمه. در این تابستان اولینهایی را تجربه کردم که برام از لذتبخشترینها بود:
برچسب : نویسنده : 7humasaurf بازدید : 126