روز پنچ شنبه ای بود و طبق روال این ترم، سه تا کلاس نظری تا ظهر داشتیم. تو فاصله رست یک ساعته بین دو تا کلاس با مژگان و زهرا دور هم نشسته بودیم و مثل همیشه به شدت خواب مون میومد و از گرسنگی غر می زدیم. خیلی نگذشت که آتیش کردیم و رفتیم بیرون بلکه هم خوابمون بپره و هم چیزی بخوریم. صبحانه مون شد چای ماسلا و نیمرو و سوسیس تخم مرغ. همه می دونند دیگه وقتی چندتا دختر با ظاهر رسمی و چشم های پف کرده صبح توی کافه اند یعنی دانشجو اند و صبحانه شون را سریع راه می اندازند. :)
Location: Isfahan, Bahar Narenj Cafe (where is here?)
برچسب : نویسنده : 7humasaurf بازدید : 133