امروز دانشگاه کمی عصبانی ام کرد. تجربه هم دوای این اعصاب خوردی ها نیست. دانشگاه و باقی مسائلش راهشون رو خوب بلدند چجوری حالت رو بگیرند. دلتنگ مادرم شدم، دلتنگ تفریح کردن و حتی دلم جنگل رفتن میخواد، عصبانی ام از دو نمره ای که نتونستم بگیرم و به همه چی گیر میدم. ناراحتم که فرجه ی بین دو ترمم فقط چهار روزه و ترم دیگه هر روز ساعت هفت و نیم کلاس و دارم و بلافاصله باید تو بخش حاضر بشیم. عصبانی ام که ترم دیگه دوباره کلاسم افتاده عصر چهارشنبه و سر سفره سر هم اتاقی هام خالی کردم. اصلا خسته شدم که تا این حد باید برای رفع مسائل ناز خودم رو بکشم!! اصلا عصبانی ام که چرا باید ذهنم بابت این مسائل داغون باشه. اما الان رفتم دوش گرفتم و به موهام رسیدم، ناخنهام رو هم سوهان کشیدم و میرم که درس بخونم. نفس عمیق.
برچسب : نویسنده : 7humasaurf بازدید : 91